اين نوشته در پاسخ به ياداشتك بيست و دوم از هنرمند گرامي جناب آقاي اسماعيل وفا يغمايي مي باشد.
اصل مقاله در اينجاست
اول سلام
دوم تبريك به خودم و خودتان و همه عزيزترينانمان از اشرفيها تا مريم و مسعود و هركسي دوستش داريم و نمي دونه و هركسي دوستمونه و نمي دونيم
سوم نميدونستم اين شعر خيلي قشنگ كه توسط محمد شمس تبديل به يك كليپ حماسي و شوربخش شده كار شما بوده كه از اينجهت خيلي از شما به سهم خودم تشكر مي كنم
چهارم : حالا بريم سردعواي خودمان !!(البته با عرض معذرت)
اولا ببخشيد بدون معرفي خودم شروع به انتقاد مي كنم ولي اگه به عنوان بيوگرافي از من قبول كنيد بايد بگم كه من يك جوان ..... ساله از ...... هستم كه حدود چهار سال است وارد عالم سياست شدم و از مجاهدين شروع كردم و حالا يك ماركسيست هستم كه سمپاتي به گروه رفيق عزيز مهدي سامع دارم
اين از اين
استاد من هم در اين راه خانم دكتر زري اصفهاني بوده كه بسياري از تضادهاي من را برايم حل كردند و در كنار مطالعات بسيار زياد و پراكنده خودم ، ايشان هم سهم قابل ستايشي در پرورش من داشتند كه هميشه مديونشان هستم.البته اگرچه هنوز هم چيزي نميدانيم ولي همين را هم كه مي فهمم و مايه افتخارم است مديون ايشان و مراجعي كه به من معرفي كردند مثل نوشته هاي رفيق عزيز استاد "بيژن نيابتي" هستم
آقاي اسماعيل خان عزيز
تا آنجا كه من ياد گرفته ام كار سياسي سه شكل دارد (البته اپوزيسيون رژيم بودن) اول كار توده اي دوم كار سياسي و سوم كار چريكي است
سازمان پرافتخار مجاهدين خلق سازماني است كه به طرز شايسته اي هر زمان كه امكانش را داشته و ضرورتها ايجاب كرده اند از عهده هر سه كار در بالاترين ورژن و درجه كيفيت برامده است
از جمله زماني كه كار توده اي سرلوحه و خط مشي سازمان بود در سالهاي دهه پنجاه و آغاز شصت بود.
خود شما بسيار بيشتر از من ميدانيد كه پايه تئوريك سازمان براي مباحثات و تدوين استراتژي سه عنصر سوسياليسم و ناسيوناليسم و اسلام بوده
اما اسلامي كه مجاهدين مي گويند:
تا آنجايي كه من فهميده ام از آغاز شكل گيري حركت نوين و مدرن ازاديخواهي از سال 1285 يعني صد سال پيش تا حالا كليه احزاب و گروهها و افراد و ... كلا سه نوع موضع در قبال واقعيتي به نام اسلام كه نهادها و ساختارها و تشكلهاي قدرتمند سياسي –اجتماعي- اقتصادي و .... را در جامعه ما در اختيار دارد(با عرض تاسف البته) توسط اين سياسيون اتخاذ شده است . اول همسرايي با اسلام آخوندي كه توسط خميني به اسلام ناب محمدي تئوريزه شده بود و لاجرم پذيرش ماهيت و مضمون ارتجاعي و ضد ترقي و پيشرفت اين مجموعه با تمام آدمها و تئوريها و ساختارهاي عقب مانده و ارتجاعي اش . مثل ملي مذهبيها –حزب توده و ... جريان دوم با الهام از جريان قديمي معتزله و با تفسير گرايي(هرمنوتيك) سعي در انطباق دين با خواسته هاي گروهي و فكري خودشان داشتند مثل نهضت آزادي و جريانهاي منتسب به دكتر شريعتي .عنصر اساسي در تفسير از اسلام موجود بنا به اقتضاي ماهيتشان براي اين جريانها به ترتيب هرمنوتيسم به نفع ناسيوناليسم ايراني براي جريان نهضت آزادي و استقلال از شرق و غرب (به هرقيمتي حتي با شيوه هاي ماكياوليستي!) توسط مرحوم شريعتي بوده است
اما اسلام مجاهديني با جمع بندي شصت ساله مبارزات گذشته و مخصوصا اتفاقات پس از سال 32 و تاثير اندهناك و مايوس كننده استفاده استعمارگران از سيستم ارتجاعي –اسلامي بر ضد جريان ملي مصدق و از سوي ديگر چپ رويهاي عده اي قليل كه عملا به تقويت موضع راست ارتجاعي پرداخت . از اين سو عنصر اساسي و پايه اي در اسلام مجاهدين عنصر "ضديت با استثمار" است كه اين مهم با نفي ديالكتيكي مسائل گذشته و با توجه به ارزش و اعتبار اسلوب ديالكتيكي در آندوره لذا به درستي مبناي هرمنوتيكشان را منطق ديالكتيك گذاشتند . در اين طرز تلقي از اسلام فاطمه و حسين نه يك شخص بلكه يك پديده است كه تفاوتهاي ماهوي با "فاطمه" و "حسين" اسلام ناب محمدي خميني ها و شريعتي ها و بازرگانها و.... دارد . همانگونه كه جنابعالي بهتر از من مي دانيد فاطمه اي كه توسط مجاهدين تعريف شد در "فاطمه اميني" متجلي شد و حسيني هم كه تعريف شد در شهيد بزرگوار"مهدي رضايي" متجلي شد . توضيح بيشتر نياز نيست چرا كه همه را خودتان بيش از من مي دانيد .
اما گله و شكايت من از شما عزيز بزرگوار و همچنين استاد عزيزم سركار خانم زري اصفهاني اين است كه بعضا مطالبي آدم از شما مي شنود كه با عرض هزاران پوزش بايد بگويم براي من تداعي كننده حملات دوستان نادان و دشمنان داناي مجاهدين است. دليل اين حرفم با توجه به مقدمه اي كه در خصوص احوالات اسلام مجاهدين و تفاوتش با دو نوع اسلام ديگر عرض كردم اين است كه هركسي نداند شما دو عزيز به نيكي مي دانيد پس از اتفاقات سالهاي 60 و مخصوصا پس از 19 بهمن 60 و 12 ارديبهشت 61 به مجاهدين و ساير مبارزان كاملا معلوم گشت كه امكان كار توده اي وجود ندارد و هزينه بسيار بسيار كمرشكن كارچريكي هم از منظر هزينه –فايده اصلا به صرفه نيست. چرا كه در مقام مقايسه كدام ضربه استراتژيك نظامي –سياسي به رژيم را مي توان مقايسه كرد با ازدست دادن سردار خياباني و يا فرمانده ضابطي و ديگر شهيداني كه شان سازماني و وزن مبارزاتي شان بر من جوان بسيار كمتر از شما عزيزان معلوم است.
لذا دريك تغيير استراتژي خردمندانه و شگفت انگيز وقابل تحسين كه مبتني بر بالاترين درجه صداقت انقلابي در درك اوضاع و بالاترين درجه شجاعت در پذيرش شرايط جديد بود سازمان اصولا رويكردها و استراتژيها و برنامه ها و .... در همه موارد چرخشهاي اساسي ايجاد كرد كه سرآغز آن انقلاب شكوهمند ايدئولوژيك و انقلاب رهايي موسوم به مريم بود . اشاره من به مجموعه اتفاقاتي است كه از سوي خرفت هاي سياسي به ريويزيونيسم و اپورتونيسم و سكسيونيسم !!! و هزار هزار تا اتهام بي سرو ته و دشمن شادكن ديگر تعبير شد و البته همان اتفاقاتي كه باعث ماندگاري سازمان و افتخار بي پايان ما به آن شد .
در فرماسيون جديد اصل اساسي با توجه به صعوبت فوق تصور در مبارزه و بالاتر رفتن سطح كيفي آن ،اصل اساسي براي سازمان بقا تعريف شد. و اين نكته سرآغاز سوتفاهم و عدم تفاهم ديگران نسبت به پديده اي به نام مجاهدين شد. اين كه مجاهدين چرا ايدئولوژيك شدند چرا راديكاليزه شدند چرا منقبض شدند و هزاران چراي ديگر كه هنوز هم كه هنوز است توسط مغرضان و يا نادانان لق لقه زبانهاست ،همه و همه زماني فهم مي شود كه مجموعه شرايط و اتفاقات منبعث از آنها را در آن سالها و ماهها و حتي روزها و دقايق سرنوشت ساز و هول انگيز را ببينيم و بفهميم .
همه اينها را گفتم كه بگويم مسعود به درستي واژه ها و عباراتي نظير «صدیقه کبیر یگانگی»،«کوثر سرشار رهائی»،«چشمه جوشان فزایندگی»،«الگوی والای شیعیان ضد ارتجاعی»،«بزرگ مادر آرمانی مجاهدین»، «سیده النسا العالمین» را به كار برده است چون رو به درون و رو به نيروهايش دارد . همان نيروهايي كه شما از هر مقوله آنتي ارتجاعي و هر مولفه و عنصر آزاديبخشي كه به نفع اين ملت و مملكت ايران باشد بخواهيد صحبت كنيد ،بدون ترديد وفادارترين ،شجاعترين ،آگاه ترين و بها پردازترين و پاكبازترين ايرانيهايي كه در هرجاي جهان مي توان مخاطب قرار داد ،همانهاست كه مسعود مخاطبشان قرار داده (مگر شك داريد؟) از همين رو است كه بين اين مريد ومراد بايد با رمز و زبان مخصوص اين كار صحبت كرد . مگر نه اينكه سياسي بودن در ايران يعني پاكباختگي . پس آگاهي درجه دوم اين ميدان است و پس از آمادگي و پاكبازي قرار مي گيرد . از اينرو سكولاريسم ،لائيسيته ،التزام به اعلاميه جهاني حقوق بشر و.....هزاران چيز ديگري كه نياز داريم و الان نداريم را شما "فقط " بايد از اين جمع حضرات مجاهدين بخواهيد و انتظار داشته باشيد و دقيقا به همين دليل بايد با زبان مورد قبول و توافق آنها صحبت كرد
اسماعيل خان فراموش نكنيد كه به قول مولانا:
گرچه باشد در نبشتن شير شير
كار پاكانرا قياس خود مگير
اين يكي شير است اندر باديه
آن يكي شير است اندر باديه