بازجویی یک بازی مبتذل حضور ذهن بین متهم و بازجو است که در آن دو طرف منتهای کوشش خود را برای گمراهی یکدیگر به کار می برند البته این بازی که نتیجه آن می تواند عایدات وحشتناکی علیه متهم و له بازجو داشته باشد ، مسلما در شرایط کاملا نا برابر انجام می شود . هدف من در این نوشته بیان تجربیات حاصل از چند بار بازجویی در شرایط مختلف و توسط سازمان های اطلاعاتی رژیم می باشد . لازم به ذکر است بخش عمده ای از مطالبی که بیان خواهم کرد قراین و اسناد مکتوب و معتبری برای آنها در اختیار نداشته و ندارم و صرفا حاصل برهم نهی و کنار هم گذاری یک سری گزاره ها و تجربیات شخصی می باشد . از آنجا که بنده چندین سال را به صورت غیر حرفه ای و حرفه ای از دور و نزدیک با سیاست و عواقب و هزینه ها ی الزامی آن در یک حکومت دیکتاتوری ایدئولوژیک صرف کرده ام ، خودم را در باره ذکر این مطالب هرچند که کاملا دقیق یا طبقه بندی شده نباشد، اولا محق و ثانیا به واسطه اقدامات منجر به غائله اخیر مسئول می دانم که این مطالب را با وجود همه نقایص وارد بر آن بیان نمایم .امیدوارم اگر کسی این نوشته را می خواند نقایص اش را برطرف و نکات اش را افزایش دهد و در اختیار استفاده کنندگان دیگر هم قرار دهد.به واسطه اینکه پیش بینی می کنم با فرو نشستن تب حوادث اخیر مربوط به انتخابات رژیم بنا به رسم یک رژیم با ذات دیکتاتوری آنهم جمهوری اسلامی که قساوت و کینه توزی را نه تنها از ماهیت دیکتاتوری اش بلکه از ساختار و شاکله و خلقیات نیروهای خلص خود و همچنین و بدتر از آن بخش مهمتری از این کینه توزی و سبعیت این حکومت تئوکراتیک از بنیانهای ایدئولوژیک منتسبش بر می خیزد ، لذا من فکر می کنم با رفع تهدید عاجل سرنگونی قهر آمیز ، هر گاه که شعله قیام به هر دلیلی کم شود، رژیم ممکن است دست به تسویه حسابهای عظیمی بزند . مسلما شکل این تسویه حساب برای سران و بدنه جنبش کاملا متفاوت خواهد بود . برای "سر" های جنبش فعلی و آنها که در داخل یا خارج شناخته تر اند به دلایل مختلفی شیوه و فرجام تسویه حساب نرمتر خواهد بود و به شکل محرومیت از یک سری رانت ها ، ترور شخصیتی ، رانده شدن از حلقه های محرمه و ... بروز خواهد کرد. دلایل اقدامات نرم در قبال برخورد با این "سر"ها از قرار ذیل است : هزینه تبلیغاتی سنگین در داخل یا خارج ، بستگی و تعلق فیزیکی بخشهایی از لاشه نظام هر چند حاشیه ای و دست چندم به وجود فیزیکی - روانی این سرها که حذف فیزیکی آنها لاجرم جدایی و پاره گی موضعی نظام در بخشهایی را موجب می شود ، دلیل دیگر این است که خود این آقایان در قسمتهایی از عمر رژیم خود بدنه و موتور ماشین ترور و شکنجه و ارعاب و تازیانه داران بوده اند و به قولی فالانژیستهای دیروز اند که اصلاح طلبان امروز شده اند ! اینها علاوه بر دوستان و روابط خاصی که هنوز در دستگاههای حسی و حرکتی رژیم دارند به بسیاری از شگردها و ترفندهای حذف و ترور شخصیتی رژیم نیز آشنایند زیرا که خود جزو بنیانگزاران آن بوده اند ، و هر گونه فشار بیش از حد به آنها بیم افشای جنایات فاش نشده بسیاری را برای رژیم به دنبال دارد.
اما مسلما برای توده عظیم ملت و جدا از حکومت بسیاری از این امکانات و فرصتها وجود نخواهد داشت ، بازجویی و پروسه قضایی متعاقب آن به دلیل نا آشنایی متهم و یا ترس و فریب خوردن در حین بازجویی و.. بعضا نتایج دردناکی را متوجه شخص و اطرافیان نزدیک می کند . در این مقاله من حاصل تجربیات و خاطرات خود را در دو مقطع قبل و بعد از دستگیری تقسیم بندی و بیان می کنم .
قبل از دستگیری:
همواره پیش گیری از درمان ساده تر و در این بحث خاص، صد البته موثرتر است . زیرا گیر نیافتادن به جهت اهداف سازمانی یا حزبی وتشکیلاتی ایمنتر و به جهت هزینه هایی که فرد باید به مجموعه رژیم بپردازد بسیار مقرون به صرفه تر است. بهترین حا لت این است که اصولا فرد سیاسی در دام دستگاههای حسی حرکتی رژیم گرفتار نشود ، مگر اینکه فرد یا سازمان تعمدا بخواهد با فدای حداکثری و آگاهانه نتیجه سیاسی ، ایدئولوژیک و .. خاصی (مثلا شناسایی خود ، ایدئولوژی ، استراتژی .... به مجموعه نیروهای پوزیسیون یا اپوزیسیون) را دنبال کند . ولی با توجه به وسعت و دامنه نسبتا گسترده شورشهای اخیر که در نتیجه سطح جنبش از یک جنبش کوچک ، منسجم و بسیار پویای برنامه دار به یک جنبش وسیع و پرشور اما کم برنامه و غیرحرفه ای تغییر می کند و لذا شرکت کنندگان آن هم اکثرا تجربه کار عملی سیاسی و یا دیدگاهی جامع و تحلیلی مبتنی بر اصول و چارچوبهای متداول و معتبر سیاسی راجع به مسائل ندارند ، فرض می کنیم اکثر شرکت کنندگان قصد و یا انتظار گرفتاری در چنگال رژیم را ندارند و نسبت به پروسه دستگیری و مسائل و تبعات آن هم اطلاع یا تصور چندانی ندارند. با این تفاصیل مجموعه توصیه هایی برای استفاده این دوستان ارایه می کنم .
1) هویت فرد سیاسی: اصولا با توجه به خط قرمزهای سیال و شناور رژیم اسلامی که همواره به مجموعه وضعیت داخلی یا خارجی آن ارتباط مستقیم دارد ، تعریف جرم سیاسی و مجرم یا متهم سیاسی در این نظام تقریبا غیر ممکن است. تاریخ سی ساله این رژیم مافیایی نشان می دهد که حداکثر همراهی ، تایید یا وابستگی با افکار یا کردار رژیم هم نمی تواند ضامن حفظ ، نجات یا مصونیت فرد باشد از میان بی شمار نمونه تاسف بر انگیز فقط به چند عنوان فردی یا جریان سیاسی اشاره می شود که تاریخچه و فرجام اینها البته بحث دیگری است که ما را در اینجا به آن کاری نیست : آیت الله شریعتمداری ( مرجع تقلیدی که خمینی را از مرگ نجات داد) ، حزب توده و فداییان خلق- اکثریت ، نهضت آزادی ، طیف های متفاوت موسوم به اصلاح طلبان و بالاخره هاشمی رفسنجانی ، میرحسین موسوی و... تمام مثالهای فوق از میان خیل طرفداران و مرتبطانی با رژیم انتخاب شد که در مقاطع مختلفی خدمات بی نظیر و منحصر به فردی برای جمهوری اسلامی انجام دادند که منجر به بقا یا توسعه و خروج از زیر ضربات مرگبار و محتوم دشمنانش شده بود ولی به محض رهایی نظام به طرز عبرت انگیزی درمیان چرخ دنده های باندهای مافیایی و فاشیستی نظام گیر کردند و از هستی ساقط یا حداقل مجبور به تن دادن به حیات خفیف و خائنانه شدند . لذا می خواهم بگویم اینها که خدمتگزاران صدیق و در مقاطع حساسی خودی بودند حسابشان این شده حالا ما غیر خودیها که دیگرحسابمان مشخص است . لذا اولین قدمی که در یک تظاهرات بسیار مسالمت آمیز صنفی (و نه حتی لزوما سیاسی) برداشتید، خواندن یا دیدن اولین کتاب ،فیلم با موضوع فرهنگی ،سیاسی .... خارج از مجموعه افکار رسمی رژیم، لباس یا آرایش خاص ،جنسیت یا شرایط جنسی خاص و......بسیاری بسیار اعمال یا شرایط کاملا عادی دیگر می تواند شما را در لیست مظنونان یا متهمان یا دشمنان بالقوه رژیم قرار دهد و منجر به سطحی از برخورد شود. پس همیشه منتظر برخورد با رژیم باشید تا غافلگیر نشوید.
2) ارتباطات: پس از اینکه هویت خود را به عنوان یک مظنون بالقوه از دید رژیم درک کردید باید برخی از اعمال و عادات را در زندگیتان وارد نمایید یا به تحکیم و هوشیاری پیرامون خودتان با استفاده از آخرین اخبار و تکنیکهایی که برایتان مقدور است بپردازید. بنده با قاطعیت عرض می کنم هر کاری را که با کسی در میان نگذارید، در تلفن راجع به آن صحبت نکنید و بالاخره به شکل ایمن از اینترنت بهره بگیرید ، دستکم به احتمال 90 درصد کشف نخواهد شد.اصولا تا جایی که من فهمیدم سیستم اطلاعاتی رژیم اساسا خبرچین محور است و نه تکنولوژی محور . البته تکنولوژیها و تکنیکهای پیشرفته جاسوسی و کنترل توسط رژیم استفاده میشود، ولی من فکر می کنم همه این کارها زمانی اتفاق می افتد که شما توسط یکی از شاخکهای حسی رژیم رصد شده و آن موقع در کانون توجه قرار می گیرید.
3) مخبریا خبرچین کیست : بنده بر این باورم که خبرچین ها اصولا از دو قماش اند : حرفه ای ها و وابستگان ایدئولوژیک و عامل های موقتی ها. الف) حرفه ای ها :از فاکتورهایی که می توان برای شناخت این گونه افراد استفاده کرد فاکتورهای اخلاقی-شخصیتی است. افرادی که هیچگونه احساسی نسبت به وطن ، محیط زیست ، فرهنگ و.. ندارند و در عوض تمام هدف زندگی خود را پول در آوردن به هر قیمتی و از هر راهی می دانند حداقل به صورت بالقوه می توانند یک خبرچین باشند .نزد اینگونه افراد به هیچ وجه راجع به اعتقادات یا فعالیتهای خود صحبت نکنید حتی اگر فامیل نزدیک یا دوست قدیمی باشند. این صفات را می توان از وجنات و سکنات و ظاهر و باطن افراد دید. همچنین افرادی که علنا و در ظاهر ابراز وابستگی ایدئولوژیک به رژیم یا خطوط فکری و عملی آن می کنند نیز مشخصا باید احتیاط کامل در برخورد با آنها نمود. همچنین افرادی که به نحو شگفت انگیز پرسش برانگیز یا غیر منتظره ای از یک سری امکانات و یا انواع مزایای دولتی بهره مند می شوند نیز دستکم پتانسیل "آدم فروشی" را دارند. مثل آدم خنگی که سراز یک دانشگاه دولتی معتبر در می آورد یا در مقاطع عالی تحصیلی که تناسبی با صلاحیت علمی اش ندارد مشغول به تحصیل می شود. دریافت وامهای کلان و خارج از عرف ، اشتغال بدون طی مراحل متداول و قابل حصول برای همه و ....سایر موفقیتهایی که فرد بدون داشتن صلاحیت از سیستم دولتی کسب میکند وی را در ردیف خبرچین های بالقوه قرار می دهد و اکیدا نباید هیچ گونه حرفی از عقاید و برنامه های عملی تان با وی در میان بگذارید . ب) خبرچین موقتی یا عامل موردی: شناسایی و درک موقعیت خبرچین دائمی و حرفه ای به دلیل صفات فوق الذکر بسیار ساده تر و احتراز از معاشرت آنها نیز عملی تر است . اما عامل موقت ، هم شناسایی و هم اجتناب از برخورد با آنها خیلی دشوارتر و نیاز به حضور ذهن و آمادگی بسیار بالاتری دارد. عامل موقتی کیست؟ واقعیت این است که همه ما انسانها زوایایی در زندگیمان وجود دارد که دوست نداریم هیچگاه نزد دیگران ، حتی نزدیکترینان باز بشود. این زوایا معمولا مملو از مسائل اخلاقی ، مالی یا شخصیتی و ... است که معولا مقیاس بسیار کوچکی دارد ولی همین مسائل بسیار جزیی می تواند توسط نیروهای اطلاعاتی به شکلی اهریمنی به عنوان یک گروگان جهت وادار کردن فرد به انجام خواسته هایشان استفاده شود. بیشترین فشار در میان نیروهای اطلاعاتی رژیم روی سکس و عشق غیرمجاز بر فرد وارد می شود. در وهله بعد مسائل مالی و مثلا جابجا کردن مقادیر بسیار کمی پول و در نهایت از روابط شخصی و احساسات منفی مثل کینه ،حسادت نفرت و ... همه اینها عواملی است که اهریمنان سازمانهای اطلاعاتی یک فرد سست را تسلیم خواسته خود که همانا مراقبت و نقل اخبار از سوژه است می کنند و به این طریق یک عامل موقت ساخته می شود.این عامل موقت معمولا از بین نزدیکترین افراد به سوژه انتخاب می شود.البته به جز این شیوه های تهدید آمیز، تطمیع روش دیگری است که به نسبت کمتر استفاده میشود و مگر سوژه به دلایل خاصی دارای ارزش نسبتا زیاد و یا دسترسی به وی مشکلتر باشد که تطمیع هم توسط پیشنهاد پرداخت پول ، امکانات شغلی رفاهی تحصیلی و ...انجام می شود. عامل های موقتی بالقوه را شناسایی کنید از آنها اجتناب کنید ولی از آنها کینه نداشته باشید چون مجبور به این کار شده اند . به صورت بالقوه آنها افرادی هستند که در زمینه مسائل جنسی تا حدی بی بندو بار نسبت به اصول مراودات مالی لاقید و در برخورد با دیگران احساساتی و هیجانی عمل می کنند یا آرزوها و اهداف رومانتیک در سر دارند.
4) ارتباطات تلفنی: می گویند که سازمانهای اطلاعاتی آمریکا سیستم فیلترینگی به نام "اشلون" در اختیار دارند که در مکالمات تلفنی قادر است به هر تعداد مکالمه در آن واحد نظارت کند و اگر کلمات خاص و حساسیت برانگیزی (از دید مجامع امنیتی) در یک طرف مکالمه گفته شود بلافاصله آن مکالمه ضبط و هر دو طرف مکالمه شناسایی و در کوتاهترین زمان محل آنها به مراجع امنیتی جهت ادامه تحقیقات یا انجام عملیات گزارش می شود. من نمی دانم این قضیه تاچه حد واقعیت دارد ، ولی مدتی پیش از یکی از اساتید دانشگاه در زمینه مخابرات و ارتباطات که در دوایر دولتی مربوطه هم دستی دارد راجع به چند و چون این مساله پرسش کردم و ایشان با توجه به خرید تکنولوژیهای جدید از چین و آلمان و ... امکان این عمل را به درجاتی و تا حد نسبتا زیادی تایید کردند. پس به شدت مراقب ادای کلمات در مکالمات مخابراتی و مخصوصا نوشته ها در اس ام اس ها باشید. یادتان باشد از هیچ واژه حساسیت بر انگیزی استفاده نکنید نام مقامات و مسئولیتهای شناخته شده رژیم و نیز تیتر اخبار روز از این جمله اند، مثل احمدی نژاد- بسیجی-خامنه ای-رئیس جمهور –پاسدار-تظاهرات-دیکتاتور-آخوند-تحریم-مجاهدین خلق و...
5) ارتباطات کامپیوتری: در بیستم آبان ماه گذشته من ایمیلی دریافت کردم مبنی بر اینکه رژیم سخت افزارها و نرم افزارهای لازم برای کنترل کلیه ارتباطات از طریق سرور یاهو را در اختیار گرفته است. این کنترل شامل چت صوتی و نوشتاری از طریق یاهو نیز می شود. البته قبل از این تاریخ هم چندین بار هشدار دریافت کردم ولی اینبار منبع موثق تر و جزئیات بیشتر بود . لذا با توجه به شیوع استفاده از یاهو در ایران نسبت به سایر سیستمها چند تا توصیه ساده می کنم. البته بدیهی است که بحث امنیت ارتباطات یکی از بحثهای تکنیکی روز دنیا است که هر لحظه ابداعات جدید سخت افزاری-نرم افزاری جدیدی در این عرصه اتفاق می افتد که البته این جزو تخصص من نیست و مقصود من هم تا آن حد ریز شدن نیست. با این تفاصیل: الف) برای رد و بدل کردن ایمیل از سرویس دهنده های غیر یاهو مثل گوگل ،aol ، msn و ... استفاده کنید. ب) در صورت استفاده از یاهو از سیستم yahoo briefcase استفاده کنید(استفاده همزمان دو نفر از یک ایمیل بدون ارسال اطلاعات بلکه با ذخیره کردن به صورت درفت save as draft) ج) برای چت کردن از سیستمهای غیر یاهو استفاده کنید مثل نرم افزار اسکای پی skype (اگرچه محدودیت کنفرانس برای بیش از ده نفر دارد) د)اگر وبلاگ دارید و مطالب آن حساسیت برانگیز است به هیچ عنوان در یک هاست داخلی آن را ایجاد نکنید مثل بلاگفا، میهن بلاگ ،پرشین بلاگ و ...بلکه حتما در یک هاست خارجی با امنیت مناسب مثل بلاگر استفاده کنید. ه) کلا برای آپ تو دیت کردن وبلاگ هیچ وقت از منزل یا محل کار اقدام نکنید. و) در هیچکدام از سایتهای داخلی رژیم پیغامی نگذارید که به نحوی منجر به کشف هویت یا آسانتر شدن شناسایی تان شود. اصولا هیچگاه از منزل و یا محل کار در سایت های رژیم پیغام نگذارید. ز)آی دی برای چت و یا ایمیل خود را طوری انتخاب کنید که معرف سن ، جنسیت ، محل تولد ، محل سکونت ،کار، تحصیل ، وابستگی فکری و....نباشد . مگر اینکه خودتان بخواهید به وسیله آن پیامی بدهید.
6) ارتباطات عمومی: همانگونه که قبلا هم توضیح دادم، یکی از مواردی که منجر به امنیت بلند مدت شما می شود ،عدم اطلاع دیگران از کیفیت و کمیت اقدامات شما می باشد ، اما اگر واقعا شخص قابل اعتمادی یافتید (رجوع شود به توضیحات مربوط به خبرچین) و خواستید که به صورت دستجمعی به فعالیت بپردازید مسائل ذیل را در نظر بگیرید. الف) قبل از هر چیز حتما برای روز مبادا و دستگیری آمادگی ذهنی کافی داشته باشید. غافلگیر شدن در هنگام دستگیری می تواند بلافاصله موقعیت را به ضرر شما به سرعت در وضعیت وخیم و بعضا غیر قابل برگشتی قرار دهد. یعنی باور داشته باشید که روز دستگیری می تواند همین روزها و یا ساعات آینده باشد. ب) همواره با اعضای تیم و رفقایتان داستانی راجع به فعالیتهایتان و اهدافتان و نقش خود و دیگران بسازید به نحوی که هیچکدام از مسائل اصلی را در برنگیرد و با تمام جزئیات آن را با رفقایتان از حفظ کنید .لازمست هرچند وقت یکبار داستان را با همدیگر مرور کنید . این نکته از آن جهت بسیار مهم است که اساس و جهت گیری بازجوییها فشار برای کسب اقرار از طریق تاکید بردستکم دو نوع تناقض است ، تناقض در گفته های هر شخص ، تناقض در گفته های شخص با گفته های متهمین هم جرم. ج) اکیدا توصیه می شود از جفت شدن با این افراد بپردازید: افراد بی پرستیژ ، پرگو ، خودنما،کم شخصیت ، کم اطلاع ، کم طاقت ،لجبازو ستیزه جو ، افراد دارای عادات زشت اجتماعی مثل اعتیاد به مواد ، ارتباطات وسیع و بی برنامه جنسی ، افراد جدید آشنا، نکته ای که چند مورد دیدم و خودم هم متاسفانه یکبار انجام دادم اعتماد و اقرار نزد دوست دختر یا دوست پسر است که طریقه آشنایی شان با هم در مجامع عمومی و بدون حفاظ امنیتی و امکان شناخت ،پیش آمده باشد. د) بد نیست اگر بتوانید با دوستان مجموعه تان نوعی از ارتباطات منحصر به خودتان بسازید و با استفاده از یک سری علائم نوشتاری یا آوایی یا سمبولها و یا ترکیبی از اینها ، این ارتباطات در برخی مواقع بسیار می تواند کارساز باشد . من یکبار شخصا در پروسه بازجویی با استفاده از یک نوع مورس ابداعی خودمان اطلاعاتی در مورد اقرار های دوستم و مدارک موجود گرفتم که نسبتا به دردم خورد .
مطالعات: من مبارزه سیاسی را به سه شکل قابل تصور می دانم. "کار چریکی" ، "کار توده ای" (تشابه نام توده با حزب توده صرفا تصادفی است و منظور تایید یا رد خطوط اندیشه و عمل جریان مزبور نیست)و "کارسیاسی " . این البته فقط یک نوع تقسیم بندی است و من دلایلی برای این تقسیم بندی می بینم که باعث می شود حساسیت فنی و میزان تخصصهای لازم جهت احراز هویت در هر کدام از اشکال مبارزات فوق کاملا از یکدیگر متمایز باشد. در این میان "کارتوده ای" هم از نظر میزان آگاهیهای مورد نیاز فنی-تخصصی- سیاسی و..ساده تر و هم از نظر عواقب قضایی آن کم هزینه تر است (می تواند باشد) که اتفاقا در این نوشتار هم مخاطب ، روندگان این مسیر هستند. ولی به هر حال مطالعه برخی از مطالب تفننی مثل بیوگرافی ها ، رمانهای مرتبط ،تاریخ معاصر نوشته نویسندگان بی غرض و نزدیک به صحنه ، تاریخچه مبارزات ضد استعماری دیگر ملل ، در کنار اطلاع از آرایش نیروهای سیاسی در صحنه می تواند حداقل اطلاعات مفید مورد نیاز برای یک عنصر مبارز توده ای- خیابانی باشد. در ذیل به چند کتاب اشاره می کنم:انتشارات سازمان مجاهدین خلق ایران در باره خاطرات زندانیان سیاسی دهه 60، رمان خرمگس اثر اتل لیلیان وینیچ ،جمیله بوپاشا (سرگذشت دختر23 ساله الجزایری در مبارزه با متجاوزین فرانسوی) ، تاریخ سی ساله ایران (عنوان کتاب، اثر شادروان بیژن جزنی مربوط به سالهای 32 تا 52). در مورد کتاب و شخصیت بیژن جزنی بسیار گفته و شنیده شده است. و بنده در اینجا قصد و توان افزودن به این مجموعه را ندارم ولی در مورد ایشان باید گفت که وی به نوعی از کلیه مبارزان و سیاسیون تاریخ معاصر مبرز و متمایز است . وی در دوران مبارزاتی خود ،مبارزه را در سه شکل کار توده ای ، سیاسی و چریکی با بالاترین استانداردها و به صورت کاملا در صحنه انجام می دهد . وی نمونه اکمل هوشیاری ،صداقت و قاطعیت انقلابی است و از نظر من ارزشمندترین سرمایه یکصد ساله اخیر مبارزات آزادیخواهانه محسوب می شود. وی بواسطه حضور اکثر خانواده پدری و مادری در سطوح مختلف سازمان حزب توده ، در دهه 20 وارد شاخه سازمان جوانان حزب توده (که آنزمان فعالترین و مترقی ترین جریان سیاسی چپ بوده) می شود. پس از چند سال پراتیک و کسب تجربه پس از پیروزی کودتای 32 و انفعال حزب توده، با یکی ازدخترانی که در جریان مبارزات با وی آشنا شده و پا به پای یکدیگر ضمن کسب تجربه ، صداقت و شجاعت و آرمانگرایی را در وجود یکدیگر مشاهده می کنند، ازدواج می کند و ضمن اشتغال به کار و تحصیل وگذران معیشت با پشتکار و امید مطالعات تئوریک خود را دنبال می کند و منتظر بروز فرصت می ماند.این فرصت در اوایل دهه 40 با حضور در محیط پویای دانشگاه تهران نصیب وی می شود و به واسطه مطالعات تئوریک و سوابق پراتیکی خود در راس جنبش دانشجویی موفق می شود انرژی جنبش را به بدنه حزب یا جریان نیمه زنده و نیمه مستقل جبهه ملی پیوند بزند ، که تا آنزمان به صورت محفلی از کهن سالان با دیدی کمابیش ارتجاعی و منفعلانه ره می پیمود. و به ناگاه انرژی عظیم جنبش دانشجویی به همراه آرمانخواهی و آگاهی جریان مزبور را چنان تکان می دهد که بسیاری مسائل اوایل دهه 40 به آن مرتبط می شود.و نهایتا پس از گارد بندی قاطع و خصمانه رژیم در برابر مردم به ناگزیر جنبش دوباره عموما مسیر چپ را در پیش می گیرد .که اینجا هم باز بیژن جزنی است که به همراه جمعی دیگر از شایستگان و پاکبازان تحصیلکرده مترقی ترین سازمان چپ کلاسیک با خط مشی چریکی یعنی سازمان چریکهای فدایی خلق ایران را بنیان می گذارد و تا 5 سال رد پای نظرات وی مستقیما و با تاثیر پررنگ در رهبری سازمان قابل مشاهده است و پس از شهادت وی نیز تا مدتها اسلوب و منش فکری و عملی وی برای مجموعه نیروهای صادق و پاکباز چپ فصل الخطاب بوده است.البته من در اینجا قصد روایت سرگذشت ایشان را نداشتم ،چه در این مقال نمی گنجد ، ولی خطوط اصلی زندگی وی از ورود به مبارزه، ادامه مقاومت و حل تضادهای بین تامین معیشت و ادامه مبارزه و زندگی خصوصی ، ازدواج ،کار و نحوه رشد و بلوغ وی از یک عنصر در صحنه تا یک رهبر صحنه گردان به نظرم باید برای هر عنصر تغییر طلبی با هر گرایش فکری و عملی نصب العین بشود. بیژن چپ بود ولی ازاده بود و آزاد و انقلابی و سازش ناپذیر زیست تا مرد و "میهن" دید که خون بیژن ستاره گشت و از آن چه سان شراره دمید. اگر مبارزه با رژیم از نوعی تضاد ایدئولوژیک سرچشمه گیرد ، شخص محتملا مطالعاتی له ایدئولوژی متبوعه و علیه ایدئولوژی حاکم انجام داده است.
۱ نظر:
سلام ، رهبر عزیز حضرت آیت الله خامنهای فرمودند آزادی سخن و تظاهرات برای مصر ییها و تونسیها و همچنین مردم لیبی حلال است ، فقط میخواهم بپرسم آیا این آزادی فقط برای سنی هاست یا برای شیعیان هم هست ؟ چیزی که خیلی واضح است اینکه کشتن مسلمآنانی که فقط آزادی حقیقی میخواهند دوباره مد شده ، چه در خارج و چه در مملکت خودمآن.
ارسال یک نظر