قطعنامه سوم

سومين قطعنامه شوراي امنيت بر ضد فعاليتهاي اتمي رژيم جمهوري اسلامي تصويب شد.همانطور كه از قبل هم در گزارشات مختلف به مفاد اين گزارش اشاره شده بود ، به نظر نمي رسد اجراي مفاد اين قطعنامه تهديد سريع و قاطعي براي نظام حاكم در تهران باشد.

روند رويارويي بين غرب و جمهوري اسلامي از سال 2006 و با تصويب قطعنامه 1737 شكل جدي و علني تري به خود گرفت ولي در تمام طول اين مدت بيش از اينكه اين رويارويي به يك تخاصم جدي و واقعي شبيه باشد ، به رقصي موزون و آرام شبيه است كه هر زمان تخاصم به نقاط بحراني نزديك شده است ، به طرز مشكوكي و توسط محافل نهان و آشكار دو طرف "ترمز" حركت كشيده شده است و هرچه امثال احمدي نژاد در دو طرف فرياد زدند كه "قطار هسته اي ترمز ندارد" ولي به نظر مي رسد كه اين قطار بعضا موتور ندارد! امتيازاتي كه رژيم ايران در فلسطين و لبنان و عراق به نفع جريان مقابل از خود سلب كرده است با نرمش و كرشمه از سوي طرفهاي غربي در تعديل پياپي شيب صعودي جهت گيريهاي سياسي ،پاسخ داده شده است. همه اينها در حاليست كه عليرغم اين "تانگوي موزون" باز هم به نظر مي رسد كه روند مخاصمات ، شيب صعودي و منظمي را حفظ كرده است اگرچه اين شيب بعضا متناسب با ادبيات و كلا ماهيت جريانات دست راستي حاكم در هيچ كدام از طرفين نيست.

در اين زمينه سئوالاتي مطرح است كه در ذيل از "ديدگاه شخصي" خودم به آنها خواهم پرداخت

سئوال :آيا تضاد و تخاصم رژيم و غرب ،واقعي است يا در پشت صحنه توافق و همنوايي به نوعي وجود دارد؟

به نظر من تضاد بين رژيم و غرب تضاد آنتاگونيك و سازش ناپذيري است كه علي القاعده منجر به حذف يك طرف با تمام ريشه ها و ابزارها و نيروها و پايگاههاي سياسي ، اقتصادي ، اجتماعي و فرهنگي و ايدئولوژيكي خواهد شد.با توجه به حجم و عمق نيرويي كه هر كدام از دو طرف در چنين رويارويي گسترده مي توانند مايه بگذارند، به روشني كفه تعادل قوا به سوي غرب و متحدانش سنگيني مي كند. كافيست تمام ظرفيت هاي قابل بسيج جمهوري اسلامي را در كل منطقه به همراه وزن منطقه اي و جهاني شان در نظر بگيريم و با طرف مقابل مقايسه كنيم.

سئوال : "جنس" اين تضاد حل نشدني از چيست؟ "جنس" اين تضاد از هژموني طلبي و سهم خواهي از قدرت است . به نظر من پس از رشد چند هزار ساله خرد بشري و وقوع انقلابات عظيم در عرصه هاي سياسي ،علمي و اجتماعي كه منجر به تزايد انفجاري خرد عمومي خلق هاي جهان شده است ،با تمام اين تفاصيل متاسفانه هنوز هم كه هنوز است "جنس" كشمكش هاي ريز و درشت منطقه اي و جهاني بشريت هنوز هم ،پست ترين و فطري ترين "غريزه" هاي كنترل نشده انسانها ست كه في المثل در صد هزار سال پيش هم مناسبات بين انسانهاي ساكن دو غار مجاور را تنظيم مي كرده است. فقط تكنيكها و روشها و ماشينها و ابزارها و .... مدرن شده اند ولي هنوز هم آدمهاي حريص سهم بيشتري مي خواهند... نكته اي كه در اينجا مطرح است اينكه اين تحليل من در وراي تحليل مبتني بر تضاد هاي طبقاتي بين كاست ها و سكت هاي ميكرو و ماكرو به دنبال انگيزه هاي انسانهايي مي گردد كه اين تضادها را آفريده ، به اوج رسانده و در قالب منازعات ويرانگر جهاني متبلور مي كنند و بنده به عنوان يك كمونيست مومن از تحليل طبقاتي به عنوان ريشه اصلي و موتور اتفاقات غافل نيستم.

سئوال:آيا مساله اساسي مخمصه بمب اتمي است؟ بمب امت بيش از آنكه جنبه "كاربري نظامي" داشته باشد،ابزاري قوي و موثر در حوزه تنظيم روابط بين الملل مي باشد . با توجه به تبعات غير قابل كنترل استفاده آن معمولا براي دارنده صرفا يك ژست محتشم شوكتانه را به دنبال مي اورد ."بمب اتم" و نظاير ان اصولا به عنوان يك سلاح نظامي مطرح نيست و بيشتر جنبه رواني- اجتماعي و سياسي دارد، اگر غير از اين بود در منازعات عميق و عريض و طويل المدت مثلا هند و پاكستان يا اعراب و اسرائيل كه بعضا طرفين تمام هويت و موجوديت طرف مقابل شان را نشانه رفتند ،اين وسيله قابل استفاده مي نمود. اما حقيقتا اين وسيله به عنوان ابزاري موثر در سهم خواهي هاي بين المللي مورد توجه اكيد است.در حقيقت بمب اتمي براي رژيم اسلامي ضامن ادامه سياستهاي هژموني طلبانه اش در سطح منطقه فوق استراتژيك خاورميانه است. سياستهايي كه خود زماني به عنوان "تنها" عامل موثرمقابله با خطر انتشار كمونيسم روسي و سوياليسم علمي از طرف غرب قويا حمايت لجستيكي ونظامي و تبليغاتي ... مي شده است،اكنون با دفع خطر عاجل كمونيسم ، خود اسلام سياسي به عنوان سيبل دنياي كاپيتاليستي غرب قرار گرفته است. در حقيقت گناه اسلام سياسي و اسلام شورشگر(حتي در حرف و ايدئولوژي) تضاد سازش ناپذير با الفباي "حاكميت" الزامات نظام سرمايه داري است. از اينرو زعماي رژيم بارها اعلام كرده اند "انرژي هسته اي (بخوانيد بمب اتمي) نخستين سنگر ماست و در صورت شكست در آن همه چيزمان ميرود". به راستي كه براي هيچكدام از دو طرف سنگري مشروع و موجه تر از نبرد بر سر "قدرت شيطاني هسته اي" رژيم ايران متصور نيست. مگر مي شود در داخل،توده هاي بزرگ و حتي مرتجع ترين توده ها را حول شعار مثلا " اعدام و سنگسار حق مسلم ماست" يا "شفاف سازي روايط اقتصادي و... حق مسلم ماست" متحد كرد و ايضا در طرف مقابل هم هيچ مقوله اي پتانسيل بسيج نيروها ي مختلف را در يك جبهه و در يك جهت ندارد.

سئوال: ايا شيب صعودي ذكر شده در تنازع طرفين متناسب با منافع بنيادي طرف غالب كه ابتكارععمل را در دست دارد مي باشد؟ بهتر است سئوال را اينگونه مطرح كنم كه ماداميكه مضمون نرم قطعنامه هاي صادره به محمود احمدي نژاد اين اجازه را مي دهد كه تقريبا بدون واهمه و با خيال راحت آنها را "ورق پاره" هاي بي ارزش بخواند ، ايا امكان ندارد كه رژيم بتواند با تسخير يك موقعيت استراتژيك يك ركب اساسي به طرف مقابل بزند به قسمي كه كليات تا جزييات حاكم بر اين روند و مناقشه دچار تحول اساسي و تغيير جايگاه تثبيت شده طرفين در چانه زني بشود؟آيا ممكن نيست بر اساس اشتباه در محاسبه غرب، جمهوري اسلامي مثلا صاحب بمب اتمي يا تكنولوژي پرتاب موشك هاي قاره پيما و نظاير آن شود.

در واقع به اين مبحث از دو منظر مي توان پرداخت .

منظراول اينست كه با اولين سئوالي كه در اينجا مطرح كردم و پاسخ دادم به ديده شك بنگريم . يعني اينكه ممكن است كه تضاد و تنازع غرب و جمهوري اسلامي "واقعي" نباشد يا " قابل حل" باشد. در انصورت است كه مي توان احتمال داد غرب نهايتا و در يك برهه اي و پس از اطمينان هاي لازم ، بالاخره اجازه وصول رژيم به خواسته اصلي اش يعني "بقا نظام" و "بسط در منطقه خاورميانه" را صادر كند . و اين تضمين بقا ممكن است با اهداي ابزار استراتژيك بقا به رژيم باشد. سئوال اصلي در اينصورت اين است كه تبديل شدن هيولاي گرسنه سياسي –اقتصادي به يك موجود پايدار كدام منفعت پايدار غرب را براورده خواهد كرد كه ،غرب حاضر شود به هر دليلي اين تضمين بسيار پرهزينه را به رژيم بدهد و همزمان تا حد بسيار زيادي از قدرت چانه زني و هژمونيك خود در يكي از حساس ترين مناطق جهان بكاهد؟

آيا مثلا موضوع كنتاكت همه جانبه و سنتي روسيه و غرب يا اسلام سياسي – شيعي در مقابل اسلام اقتصادي – سني مي تواند وجه الضمان بقاي رژيم باشد و پي بند آن دريافت امتيازات عجيبي نظير بمب اتمي را در پي داشته باشد.

منظر دومي كه مي توان به سئوال فوق الذكر يعني سياست آرام و "دفع الوقت" غرب در قبال ايران پرداخت ، اين است كه قضيه را از ديد "منافع طبقاتي" حاكمين بررسي كرد. واقعيت اين است كه سرمايه داران(بر طبق تعريف ما) قشري هستند بدون مرز و فاقد هر گونه احساسات ملي –ايدئولوژيك و يا پايبندي به اخلاقيات ملي و جهاني . اين قشر فقط زبان سود و افزايش سرمايه را مي فهمد . از اين منظر مرافقت و همراهي و "تانگوي" طرفين با هم در هر چه طولاني تر كردن اين پروسه قابل درك و تحليل است. فقط در سال گذشته آمريكا به اندازه دوازده سال گذشته به عربستان و ساير كشورها ي منطقه اسلحه فروخته است ،بسياري از كشورهاي اروپايي در سود اين معملات به نحوي شراكت داشته اند حتي كشور سوئد؟!! اسرائيل با تمسك به اشفتگي هاي منطقه به راحتي به لبنان و غزه حمله مي برد ،كشتار مي كند و مامورين موساد دم در منزل بشار اسد بمب مي تركانند!! در طرف مقابل و از زمان كودتاي خزنده تصاحب كرسي هاي مجلس در سال 83 توسط نظاميان ، به تدريج نفوذ مستقيم و بلاواسطه سپاه پاسداران در مدارهاي مختلف تصميم گيري ، برنامه ريزي و اجرايي ايران، مثلا باعث شده است كه سرمايه ها ي سرگردان و امكانات و تسهيلات ملي –دولتي به سمت صنايع مرتبط نظامي-تسليحاتي كشيده شود. وجهه امنيتي دولت حاضر مبرز است وليست حقوق و امتيازاتي كه بنا به استدلال حاكميت شرايط جنگي فوق العاده دولت به نفع پاسداران از مردم سلب كرده است ،تقريبا بي انتهاست. جالب و البته ناگوار اينست كه در طرف هاي مقابل هم دولت هاي دست راستي در مقياسي كمابيش يكسان ، امتيازات تثبيت شده توده هاي مردم كه در پي سالها چالنجينگ كسب شده و تثبيت شده بود را مورد تعرض قرار داده اند مثل تعديل بودجه هاي رفاه و آموزش وحمايت از اشتغال و درمان ... و در عوض بودجه هاي كنترل و سانسور افزايش يافته است.با اين تفسير ادامه "تانگوي" موجود و شيب كند مناقشه حاضر، برد-برد براي سرمايه داران دو طرف و باخت-باخت براي كل مردم جهان است. تازه هر زمان هم كه لازم آمد به قول امام راحل كه عصاره و تكمله منش سرمايه داران وحشي جهان را دكلمه كرد و به صورت قصار فرمود"ولكن جنگ براي ما نعمت باشد!!"،بهانه هاي جنگ هم كه الحمد اله فراوان است ،بسترش هم هست ،ابزارش هم هست ،اسلحه اش هم ميرسد و.....از همه مهمتر نيازش هم هست. مگر غير از اين است؟

سئوال : اگر قرار بر اين باشد كه رژيم به "بمب" نرسد و جنگ تعيين تكليف اتفاق بيافتاد،چه تضميني هست كه رژيم به غرب ركب نزند(ادامه قسمت دوم سئوال قبل).؟

تقريبا همه مي دانند كه ابزار،تجهيزات ، قطعات ،متدها ، دانش فني و ... اير ملزومات تهيه "بمب" توي هر بقالي پيدا نمي شوند و اكثرا به دليل دانش فوق تخصصي و سازندگان كاملا اختصاصي و منحصر به فرد ، به خوبي مسير حركت و ميزان پيشرفت به نسبت تهيه و نياز به ابزار و تجهيزات فوق مي تواند قابل كنترل باشد. مثالي مي زنم ،براي ساخت و مونتاژ سنتريفيوج هاي فوق پيشرفته به دليل سرعت بسيار بالاي چرخش دوراني اين وسايل و فاصله بسيار بسيار كمي (در حد ميكرون) كه بين روتور و پوسته برقرار است(تازه اين فاصله با توجه به متالوژي مواد به كار گرفته شده و تاثير انبساطات در طول رنج مختلف سرعت بارها تغيير مي كند و محاسبات فوق دقيق و .. مي طلبد) براي ساخت و نصب اين وسايل نياز به ابزار اندازه گيري نظير ريز سنج ها و گيج هاي فوق دقيق است،كه به دليل استفاده منحصر به فرد معمولا در بازار موجود نيستند و بايد به سازندگان انحصاري سفارش ساخت آنرا داد. اكثر اين سازندگان هم مستقيما يا غير مستقيم توسط صنايع نظامي و دولتها اداره مي شوند.به عبارتي براي تهيه يك كوليس ناقابل لازم است "پرزيدنت احمدي نژاد" با "پرزيدنت بوش" رسما ملاقات و جهت تهيه آن گفتگو كند!!! البته كمي مزاح كردم ولي به هر حال تهيه اين ملزومات واقعا به سادگي قابل رديابي است و با توجه به ميزان و ماهيت تقاضاهاي تكنولوژيك جمهوري اسلامي مي توان درجه پيشرفت آنها را كنترل كرد.(البته اين فقط يك مثال ساده بود)

سئوال اين است كه آيا رژيم اصولا اراده و توانايي ساخت تسليحات هسته اي را داراست؟ از لحاظ اراده رژيم كه تقريبا شكي وجود ندارد ، رژيمي كه عليرغم تنوع شگفت انگيز و بعضا مضحك بافت نظام سياسي – اقتصادي-اجتماعي يك وجه مشترك در بين كل جريانات مختلفش وجود دارد و آنهم اصطلاحا منش پراگماتيسمي سلسله جنبانان همه جريانات است. بعضي آشكارتر بعضي نهان تر. اينان هيچگاه بر سر اسب مرده شرط نمي بندندو هيچگاه علاقه اي به ماجراجويي (البته بدون كسب منفعت زياد و مسلم)ندارند. اگر آنطور كه رژيم عنوان مي كند ،قصد ايشان كسب "دانش صلح آميز هسته اي" مي بود كه اينها اينقدر پافشاري نمي كردند !! در تمام عمر اين رژيم كدام حق مسلم ملت بوده است كه رژيم در خلاف آن حركت نكرده است كه حالا بخواهد براي كسب ! منافع ملت شكم به كارد بدهد و موجوديتش را براي رضاي خدا وخلق قهرمان ايران ! سرميه گذاري كند؟

از لحاظ توانايي رژيم براي ساخت بمب اتم ،بنده فكر مي كنم حتي اگر يك قرن هم طول بكشد ،مجموعه توان فني مهندسي و پتانسيل علمي موجود در كشور ما بدون كمك مشخص وممتد خارجي قادر به تكميل اينچنين پروژه اي نخواهد بود.

نتيجه گيري:

به نظر من اين "تانگوي" ايران و غرب در ماههاي آينده ادامه دارد و به هيچ وجه از شدت آن كاسته نخواهد شد، حتي ممكن است با توجه به تصاحب قريب به يقين كرسي هاي مجلس رژيم در انتخابات فرمايشي توسط مهره هاي مطيع ومطلقا سرسپرده ،"شيب"اين كشمكش منظم و افزاينده باز هم بيشتر شود. نكته اين است كه حتي ممكن است با توجه به سلب مسئوليت "رواني" از گرده مجلس حاضر پس از انتخابات و در حدفاصل بين تحويل مجلس به منتخبين جديد ، نمايندگان تصميمات عجيب و غريبي كه منجر به افزايش تنازعات شود ،اتخاذ كنند. اين موضوع در جمهوري اسلامي كاملا مسبوق به سابقه است و بارها در موارد مختلف اجرا شده است. و يك نمونه آن تصميم به لغو يك جانبه توافقات با تروييكاي اروپا در مورد تعليق توسط دولت عملا تشريفاتي خاتمي در حدفاصل تحويل قدرت به احمدي نژاد بود.

هیچ نظری موجود نیست: