نوروز

تاريخ تراژيك كشور ما پر از حمله و سلطه اقوام وحشي ونيمه وحشي است كه مدتها جبارانه بر تقدير مردم اين سرزمين تفوق يافتند. همه اين وحشيها ي غالب به درستي دريافتند كه تنها راه بقاي استثمارشان دشمني با فرهنگ بومي و ايرانيت ما تا مرز نابودي آن است. ولي به راستي چه معجزه اي توانسته بقاي يك ملت بسيار كهن را كه بيش از هر قومي در جهان هدف هجوم قرار گرفته،موجب شود؟

نفس باد صبا مشك فشان خواهد شد

عالم پير دگر باره جوان خواهد شد

ارغوان جام عقيق به ثمن خواهد داد

چشم نرگس به شقايق نگران خواهد شد

اين تطاول كه كشيد از غم گل بلبل

تا سراپرده گل نعره زنان خواهد شد

به باور من اينچنين ابيات و اشعار و جلوه هاي فرهنگي و رسومي نظير نوروز بوده است كه هر بار كمر شكسته هويت و مليت ما را دوباره برافراشته و تمامي بنيانهاي سياسي ، فرهنگي، اقتصادي و .... ملي دوباره شكفته شده است و ملت ما به نوزايي خود پرداخته است. به ياد بياوريم كه در سه دهه عمر محنت بار و شرمناك رژيم جمهوري اسلامي، ملاهاي تمدن گريز تا چه حد و با چه دناعتي به ستيز با نوروز به عنوان نماد هويت مستقل ايراني ما پرداختند. ليست بي پايان و حيرت انگيزي از ستيز ابلهانه ملاها و عمله شان با نمادها و ريشه هاي هويت ملي-فرهنگي ايران پيش روي ماست. ملاهاي بي خرد چه قدر حقير و چه قدر كوته بين بودند كه فكر كردند سلاح كارساز فرهنگي ما كه دهها دشمن جرار و وحشي و بيابانگرد را رام كرده است ،به دست آنان نابود خواهد شد. اكنون كار به جايي رسيده كه در تلويزيون ملاها به هر بهانه اي چند تا تصوير از تخت جمشيد و مقبره كوروش و... ضميمه مي كنند.

در اين هياهوي پايان سال كهنه و آغاز سال نو از لابه لاي اخبار متنوع ،دو موضوع توجه مرا جلب كرده است.

اولين موضوع مربوط به آزاد سازي قيمت بنزين است. عزيز نسين نويسنده تواناي تركيه ،داستاني كوتاه دارد كه در آن يكي از مسئولين عظام براي كسب محبوبيت عمومي، به زير دستانش مثلا در اداره آب دستور مي دهد قيمت آب را 50 درصد بالا ببرند و بعد كه اعتراضات و شورش مردمي بالا گرفت و چند نفر هم شهيد و عده اي هم فنا شدند ، جناب مافوق دستور مي دهد كه همان قيمت 20 درصد پايين بيايد و با اين كار با يك تير سه نشان مي زند! هم قيمت اب را 30 درصد بالا برده است و هم عموم مردم از اين كار راضي هستند و بالاخره اينكه خلق الله وي را مظهر سخاوت ملوكانه و ... مي پندارند. من اصلا نمي خواهم از اين دريچه به قضيه آزاد سازي قيمت بنزين بپردازم و نتيجه بگيرم كه هدف برنامه ريزان رژيم اين بوده است كه همچون قهرمان داستان عزيز نسين از اين طريق هم قيمت جديد را براي مردم جا بياندازند و هم آنها را مديون لطف خودشان كنند.

من مي خواهم از يك ديد فني به مساله جيره بندي ينزين بپردازم و از آن يك نتيجه سياسي بگيرم. طرح جيره بندي بنزين حقيقتا يكي از عظيم ترين و گسترده ترين طرحهاي فني ومهندسي است كه در طول 50 سال اخير به اجرا درامد. دليل ادعاي من ،تنوع فراوان در حيطه هاي مطالعاتي و اجرايي آن است ،ضمن اينكه زيرساختهاي اساسي مورد نياز اين طرح نيز اساسا با سرعتي فوق العاده تهيه شد. ابعاد بيشمار اقتصادي،فني،فرهنگي،امنيتي ،رواني-اجتماعي ،حقوقي،نرم افزاري،سخت افزاري و ...همه اينها باعث مي شود براي ما كه سابقه بدنه اجرايي رژيم را در حيف و ميل منابع و ناكارآمدي وحشتناكش مي دانيم ، اينگونه برداشت كنيم كه اين طرح از هر زاويه فني كه به آن بنگريم يكي از معدود استثناهاي نظام برنامه ريزي و اجرايي و فني و مهندسي كشور در طول حيات رژيم جمهوري اسلامي بوده است. اگر سابقه اي در اجراي اينچنين طرحهاي عظيمي هم در رژيم مي بينيم ،وقتي دقت مي كنيم همواره نقش عنصر امنيتي در جهت تضمين بقاي رژيم رابه خوبي در آن مقطع مي توان مشاهده كرد.مضافا بر اينكه همه شواهدي كه شناخت ما از كليت رژيم مبتني بر آنهاست به ما مي گويد كه اصولا دستگاه فني واجرايي رژيم و جريان مبادلات نقدينگي كه همواره در طول حيات رژيم فرمايشي بوده است،هيچگاه در مسير خدمت به توده مردم نبوده است.لذا از مطالب عنوان شده نتيجه ميگيرم كه اجراي اينچنين طرح گسترده اي در زماني آنچنان كوتاه كه براي دستگاه اجرايي رژيم حقيقتا يك معجزه محسوب مي شود، نشاندهنده اين است كه موضوع تحريم سوختي رژيم توسط شوراي امنيت يك خطر واقعي و مرگبار و قريب الوقوع تلقي شده بود. خطري كه هم رژيم و هم حريفانش به خوبي از نقش فلج كننده آن باخبرند. اكنون سئوال پيش روي ما اين است كه چرا كشمكش ايران و غرب در مقطعي كه همه ناظران و از جمله خود رژيم انتظارش را مي كشيدند به نقطه اي نرسيد كه رژيم خود را آماده آن كرد.

مطلب دوم كه مي خواهم به آن بپردازم ،قدرت گرفتن تدريجي و ارام جريانات دست راستي در اكثر نقاط جهان و ميليتاريزه شدن دنيا است. يك روي ديگر اين جريان سلب امتيازات مدني -رفاهي است كه عموما پس از جنگ جهاني دوم و بدنبال يك رشته مبارزات منظم و مستمر ،به نفع توده هاي مردم از جريانات چشمه هاي قدرت گرفته شده بود. در آمريكا،فرانسه،انگلستان ،ايران، چين ،تركيه،روسيه و آمريكاي لاتين همه اينها علنا جنگ سالاراني دست بالا را پيدا كرده اند كه تمام هويت خود را مرهون منازعات منطقه اي و جهاني هستند. ارتباط و همنوايي بين اين جريانات به قدري مشهود و غير قابل ترديد است كه بايد از آن به عنوان يك توطئه جهاني ياد كرد.ميان سركوب تبت توسط چين امپرياليست و تهاجم به غزه از سوي اسرائيل راسيست و تهاجم غير رسمي ايران فاشيست به عراق ،ايا واقعا هيچ ارتباطي نمي توان يافت؟ حداقل از اين زاويه مي توان به اين قضايا نگريست كه اگر حتي به فرض اين تهاجمات از يك اتاق فرماندهي مشترك هدايت نشده اند در بستري كاملا مناسب واز پيش آماده شده اتفاق مي افتند كه اجازه جنايت و خشونت حداكثري را به دولتهاي متجاوزي مدهد كه به مثابه ابزار اجرايي طبقات صاحب قدرتهاي انحصاري اقتصادي-سياسي هستند.فصل مشترك همه اين جنايتكاران و متجاوزان استفاده از زبان زور براي بقا و رشد منافع ريز و درشت طبقاتي شان هست و دستگاههاي فكري،تبليغاتي و... همه در خدمت جا انداختن اين حق براي استفاده از اين ابزار زور است.در اين چارچوب احمدي نژاد فرشته راسيسم اسرائيل مي شود و توجيه گر خشونت وحشيانه آنها، بوش دشمن و در حقيقت طلسم گمشده فاشيسم اسلامي ايران و .... سئوال اين است كه آيا نمي شود چنين تصور كرد كه تمام اين جريانات دست راستي بر خلاف ظاهر غلط انداز، در خفا همراه و يار يكديگر هستند؟

۱ نظر:

ناشناس گفت...

مرگ بر فرقه رجوي
مرگ بر تروريتهاي اسلامي